Preloader
این تاپیک شامل 1 صدا و 0 پاسخ دارد.
1 صدا
0 پاسخ
  • نویسنده
    نوشته ها
    • #6183
      E.motlagh
      مشارکت کننده

      مهاجم باتجربه ملوان بندرانزلی در پایان این هفته حس و حال خوبی نداشت و می‌توانست برایش همه چیز جور دیگری پیش برود.هفته لیگ برتر هم سپری شد و در بین اتفاقات ریز و درشتی که رخ داد، عنوان “افسوس هفته” تعلق می‌گیرید به آخرین قاب از مهدی عبدی؛ مهاجم ملوان که ثانیه‌هایی قبل از سوت پایان بازی با شمس آذر، مات و مبهوت روی زمین نشست و به هدر رفتن ضربه پنالتی فکر می‌کرد. صحنه‌ای که اگر باب میل او رقم می‌خورد، با توجه به نتایج سایر تیم‌ها، الان انزلی‌چی‌ها بالانشینی را در رتبه سوم تجربه می‌کردند؛ چسبیده به استقلال و بالاتر از پرسپولیس و سپاهان.
      b
      یک طرف مهدی عبدی باتجربه بود و یک طرف علیرضا جعفرپور جوان با انگیزه های متفاوت. مهدی به دنبال پایان دادن به ناکامی در گلزنی و علیرضا به فکر درخشش مقابل تیم سابق. جوانی علیرضا به او کمک کرد تا بتواند همه چیز را آنطور که خودش می‌خواست پیش ببرد. او که در این سالها بین شمس آذر و ملوان جابجا شده، حالا با لباس تیم قزوینی آماده خلق شگفتی بود.گلر جوان به رسم همتایانش، قبل از اینکه پنالتی زده شود تور دروازه را در آغوش گرفت و انرژی مثبت خود را به قفس توری فرستاد. با خونسردی در کنار دروازه‌ای که بیش از نود دقیقه از آن حراست کرده بود ایستاد و آب نوشید و سپس سمت کسی رفت که برای دوئل آمده بود.شوخی‌های جعفرپور با عبدی هم در نوع خود جالب بود؛ او سعی داشت جملاتی را در گوش مهدی نجوا کند اما مهدی این اجازه را به او نمی‌داد. دیگر بازیکنان ملوان هم برای اینکه تمرکز یارشان به هم نریزد، علیرضا را از او دور کردند و به درون دروازه برگرداندند، مهدی هم در این لحظات با توپی که بغل کرده بود، پشت به دروازه، سعی داشت خودش را به رفتارهای دروازه‌بان بی‌تفاوت نشان دهد.صحبت های هومن ربیع زاده مدافع شمس آذر با دروازه بان این تیم، آخرین سکانس قبل از آن بود که شبیر بهروزی به زمین برگردد و همه را برای تماشای ضربه پنالتی آماده کند.
      y
      این‌ها فقط بخشی از حدود 10 دقیقه‌ای بود که از اعلام تا زدن پنالتی رخ داد. در این مدت، داور مقابل نیمکت دو تیم حضور داشت و مشغول دادن کارت‌های رنگارنگ به این و آن بود. بالاخره او برگشت و دستور داد ضربه پنالتی زده شود و داستان ملوان و عبدی به نقطه اوج اما درام خود برسد.
      y
      عبدی که از آخرین گلش چند ماه می‌گذشت، تصمیم گرفت با زدن توپ به گوشه سمت راست، به این ناکامی پایان دهد اما جعفرپور دست او را خواند و با یک شیرجه، به راحتی توپ را در آغوش کشید. چند ثانیه همانطور درازکش روی زمین ماند و وقتی بلند شد، با یک دست توپ را نگه داشت و دست دیگر را مشت کرد و با لبخند و غرور به سمت نیمکت تیمش خودنمایی کرد. مهدی هم روی دو زانو نشسته بود و نمی‌دانست به بازی برگردد، سکوها را ببیند یا نگاهش روی هم‌تیمی‌ها باشد یا همانطور آنجا بماند.در فوتبال لحظه‌هایی هست که همه چیز میان چند ثانیه شکل می‌گیرد؛ قهرمان یا مقصر شدن، تنها به یک تصمیم، یک جهت شیرجه یا یک ضربه پا بستگی دارد. اشتباه اما همیشه بخشی جدانشدنی از یک بازی است. مهدی عبدی نباید ناراحت و ناامید باشد؛ دنیا به آخر نرسیده و اگر از زاویه‌ای دیگر به ماجرا نگاه کنیم، او هم بخشی از هیجان‌انگیزترین سکانس‌ این هفته لیگ برتر بوده؛ با توجه به این نکته که هرچقدر علیرضا جعفرپور با شادی‌اش در مرکز توجه قرار گرفت، امکان داشت این صحنه دقیقا برعکس رقم بخورد و جای غم عبدی و شور جعفرپور عوض شود. فوتبال همین است؛ گاهی لبخند می‌دهد، گاهی اشک.

شما برای پاسخ به این تاپیک باید وارد شوید.